دوباره آسمان‌ات را از من مگیر

بگذار پوستِ منوّر من

شکوه من باشد 

اکنون که عشق

زیر آسمانی که مرا می‌رباید 

چمن‌های صبح را می‌بافد 

و تهدیدها مچاله می‌شوند وُ باز

دریاچه‌ها افلاک را می‌بلعند وُ باز

نفرت‌ها در تاریکی‌های رفته 

می‌میرند.


((شاپور بنیاد))