شبی غمگین ، شبی بارانی و سرد مرا در غربت فردا رها کرد ، دلم در حسرت دیدار

شبی غمگین ، شبی بارانی و سرد مرا در غربت فردا رها کرد ، دلم در حسرت دیدار

 

او ماند مرا چشم انتظار کوچه ها کرد ، به من می گفت تنهایی غریب است ببین با

 

غربتش با من چه ها کرد ، تمام هستی ام بود و ندانست که در قلبم چه آشوبی به پا

 

کرد ، او هرگز شکستم را نفهمید اگرچه تا ته دنیا صدا کرد

ساده راه برو

ساده لباس بپوش

ساده راه برو

اما در برخورد با دیگران ساده نباش

زیرا سادگی ات رانشانه می گیرند

برای درهم شکستن غرورت.

حسین پناهی

______________

انسان ها وقتی یکدیگر را دوست دارند زیباتر از همیشه اند..!

ث.ع