ای تو ماه روشنی‌ بخش شبِ تارم و بس
با تو بودن را از این عالم طلبکارم و بس
نم‌نم باران که می‌بارد، دلم خواهد فقط
دست در دستان زیبای تو بگذارم و بس
از نگاهای‌تو می‌خوانم که هستی با وقار
چون‌سواد خواندنِ‌چشمانِ‌تو دارم و بس
میزبان خوب رؤيایی، ولی یک دشت رُز
روی آن سیمای مهسای تو می‌کارم و بس
خوشهٔ پروین میان آسمان، من بر زمین
در خیال دیدنت ای‌ غنچه بیدارم و بس
تو نباشی جنت المأوا جهنم بیش نیست 
بی تو من در آتش دوزخ گرفتارم و بس
در شب تنهایی‌ام ای بهترین در روزگار
کاشکی تنها تو می‌بودی پرستارم و بس
#مهدی اکبری